نقاشیهای حماسی هومر
هنگام خواندن آثار حماسی هومر، این داستانهای هیجانانگیز از غم و انتقام، زبان شاعر چنان زنده و تیز است که تصاویر بهطور ناخودآگاه در ذهن ما شکل میگیرند. کلمات هومر صحنههای زندهای را به تصویر میکشند که ما بهراحتی به دنیای او کشیده میشویم و زیبایی و درام آثاری مانند اودیسه یا ایلیاد را تجسم میکنیم. در طول قرنها، بسیاری از هنرمندان، چه مشهور و چه کمتر شناختهشده، تلاش کردهاند تا شعر حماسی هومر را بر روی بوم زنده کنند.
نقاشیهای برجسته از اودیسه
در بسیاری از موارد، نتایج شگفتانگیز است، بهویژه وقتی صحبت از اودیسه میشود. نقاشیهایی که مبارزه دهساله اودیسئوس برای بازگشت به خانه پس از جنگ تروآ را به تصویر میکشند، تمایل دارند که رنگارنگ و پرانرژی باشند، اما در عین حال حسی از غم و اشتیاق را نیز به همراه دارند. در زیر برخی از نمادینترین نقاشیهایی که صحنههایی از اودیسه را به زندگی میآورند، آورده شده است.
جان ویلیام واترهاوس و نقاشیهای او
جان ویلیام واترهاوس نقاش انگلیسی بود که بهویژه به افسانههای یونان باستان علاقهمند بود. او در سبک غنی پیشرافائلی کار میکرد. در نقاشی معروف خود اولیس و سیرنها، او صحنهای را به تصویر میکشد که در آن اودیسئوس با سیرنهای افسونگر روبرو میشود. برای جلوگیری از آواز مرگبار آنها، به خدمهاش میگوید که گوشهایشان را با موم ببندند، در حالی که او، کنجکاو اما محتاط، به دکل کشتیاش بسته شده و گوشهایش باز است تا بهطور ایمن به ملودی آنها گوش دهد.
نقاشی واترهاوس با به تصویر کشیدن سیرنها نه بهعنوان موجودات اثیری و شبیه به پریدریایی، بلکه بهعنوان موجودات عجیب با سرهای زنانه و بدنهای پرنده، جسورانه عمل کرد و به توصیف آنها در اودیسه وفادار ماند. این انتخاب نقاشی او را کمی سورئال میکند. استفاده او از رنگهای خاکی اما زنده، صحنه را بهگونهای نشان میدهد که گویی مستقیماً از یونان باستان گرفته شده است و فضایی ایجاد میکند که ما را به آن لحظه در اسطورهشناسی منتقل میکند.
نقاشیهای جی. ام. دبلیو. ترنر
همانطور که نام آن به ما میگوید، اولیس تمسخرکننده پولیفموس اثر جی. ام. دبلیو. ترنر بر روی آن قسمت از اودیسه تمرکز دارد که شامل سیکلوپ پولیفموس است. پس از اجرای یک حیله هوشمندانه برای نجات خود و مردانش، اودیسئوس سیکلوپ را با یک چوب تیز کور کرده است. نقاشی ترنر لحظه دراماتیکی را به تصویر میکشد که اودیسئوس و خدمهاش از جزیره پولیفموس دور میشوند. اودیسئوس، با لباس قرمز زنده و پرچمی در دست، بر روی کشتیاش ایستاده و از فاصلهای امن پولیفموس را مسخره میکند، همه اینها زیر بازی استادانه ترنر با نور و رنگ.
در پسزمینه، پولیفموس مانند یک غول سایهوار، زخمی و خشمگین دیده میشود. در همین لحظه در اودیسه، سیکلوپ به پدرش، پوزیدون، فراخوانی میکند و به دنبال انتقام از اودیسئوس است—یا “هیچکس”، همانطور که او بهخاطر حیلهگری اودیسئوس باور دارد. ترنر جزئیات ظریفی دیگر به صحنه اضافه میکند: کلمه یونانی باستان برای “هیچکس” (Οὖτις – Outis) بر روی پرچم نارنجی که از دکل اصلی کشتی به اهتزاز درآمده است، حک شده است، که بر روی شوخطبعی و طعنه این قسمت بازی میکند.
تیرسیاس و نقش او در اودیسه
تیرسیاس، پیامبر نابینا، نقش مهمی در بسیاری از لحظات اسطورهشناسی یونان ایفا میکند و حضور او در اودیسه نیز به همین شکل است. او که به خاطر راهنمایی قهرمانان و پادشاهان در زمانی که بیشترین نیاز به خرد دارند شناخته شده است، همان کمک را به اودیسئوس ارائه میدهد. پس از ترک جزیره سیرسه، اودیسئوس به دستور جادوگر به هادس، دنیای زیرین، سفر میکند تا از تیرسیاس مشورت بگیرد. برای باز کردن دروازههای هادس، اودیسئوس باید قربانی کند.
در نقاشی فوسلی، پیامبر تیرسیاس بهعنوان یک شخصیت همهدان ایستاده و پیشگویی خود را به اودیسئوس فروتن که در مقابل او زانو زده و قربانیای که در پای او خون میریزد را نگه داشته است، ارائه میدهد. در قلب ترکیببندی، خود تیرسیاس قرار دارد، در حالی که پشت سر او دیدگاه او از طریق اشکال سفید و شبحوار که نماد پیشگویی او هستند، شکل میگیرد. سبک کابوسوار امضای فوسلی در اینجا با عناصر کلاسیک ترکیب میشود و نتیجهای ناآرام و ترسناک ایجاد میکند.
نقاشیهای جی. دبلیو. واترهاوس
جی. دبلیو. واترهاوس برای بسیاری از نقاشیهای خود به اودیسه بازگشت، از جمله صحنهای که در آن پنلوپه در غیاب طولانی اودیسئوس توسط خواستگاران محاصره شده است. در این اثر، واترهاوس موضوع وفاداری را بررسی میکند و پنلوپه را در مرکز قرار میدهد، در حالی که بر روی دستگاه بافندگی خود نشسته و بهطور دقیق در حال بافتن است، گویی که کاملاً تنهاست. او با لباسی قرمز چشمگیر، رنگی که نماد شجاعت و سرعت است، تمرکز و آرامش پنلوپه در تضاد با هرج و مرج اطراف اوست. خواستگاران، مانند آفات ناخواسته، در اطراف او پرسه میزنند و گل یا چنگ مینوازند و برای جلب توجه او مبارزه میکنند.
با این حال، پنلوپه همچنان مرکز غیرقابل انکار نقاشی واترهاوس است. حتی اگر خواستگاران حذف شوند و تنها او و دستگاه بافندگیاش باقی بمانند، اثر هنری همچنان بهعنوان یک شاهکار باقی میماند و معنای آن غیرقابل انکار است. او چهرهای تنها و استوار در میان دنیایی از هرج و مرج و حرکت است که قدرت آرامی را تابانده است. در حالی که او منتظر بازگشت اودیسئوس است، واترهاوس او را در قلب نقاشی خود بهعنوان نمادی از وفاداری بیپایان جاودانه میکند.
اودیسئوس در دربار آلکینوس
در اودیسئوس در دربار آلکینوس، اودیسئوس خسته پس از سالها سرگردانی توسط پادشاه آلکینوس از فایاکیان استقبال میشود. اودیسئوس در مرکز ایستاده و صورت خود را پوشانده و سفر خود را برای پادشاه و دربار او بازگو میکند. او بهعنوان یک شخصیت فروتن، با لباسهای ساده و بیرنگ، در تضاد با فایاکیانی که او را احاطه کردهاند و با دقت به داستان او گوش میدهند، ظاهر میشود.
نقاشی اودیسئوس را بهعنوان تمرکز اصلی خود دارد و هالهای از خستگی و انسانیت را در اطراف او ایجاد میکند. در هایز، اودیسئوس در درجه اول جنگجوی باهوش و قدرتمند نیست، بلکه مردی است که از سالها سختی شکسته شده است.
“`