مردم سن آندرس، پرو و ارتباط با یونانیها
مردم شهر کوچک سن آندرس در پرو، وجود خود را امروز مدیون یونانیها هستند.
نوشته شده توسط استراتوس دوکاکیس
به دلیل حضور چند ملوان یونانی و زنانی محلی که با آنها ازدواج کردند، آنها توانستند داستانی را که در جریان یک قتلعام وحشتناک در طول جنگ ۱۸۸۰ بین پرو و شیلی رخ داد، روایت کنند.
داستان عشق و جنگ
این داستان عشق و بیرحمی جنگ همه در سن آندرس، یک روستای کوچک در ساحل اقیانوس آرام پرو آغاز شد.
در سال ۱۸۸۰، سربازان شیلی به سن آندرس حمله کردند و به کشتار بیرحمانهای از کل جمعیت شهر پرداختند. اما در میان پروییها، هفت ملوان بازرگان یونانی زندگی میکردند.
در طول سفرهای خود به سواحل غربی آمریکا، آنها به پرو علاقهمند شدند و تصمیم گرفتند کشتی خود را ترک کرده و در سن آندرس بمانند. برخی از آنها با زنان محلی پرویی ازدواج کردند و خانوادههای جدیدی تشکیل دادند.
نجات از قتلعام
وقتی قتلعام شیلیاییها آغاز شد، همه مردان یونانی در یک خانه با خانوادههای همسران و دوستان خود جمع شدند و درها را قفل کردند. آنها با نگرانی منتظر پایان حمله بودند، در حالی که صداهای وحشتناک بیرون را میشنیدند و نمیدانستند چه چیزی در انتظارشان است.
سربازان شیلی موفق شدند جمعیت پرویی سن آندرس را به طور کامل نابود کنند، اما به طرز معجزهآسایی به خانهای که پرچم یونان بر آن برافراشته بود، نزدیک نشدند.
جامعه یونانی سن آندرس
نسلهای بعدی آن هفت ملوان یونانی اصلی، اکنون به نسلهای ششم، هفتم و برخی از نسل هشتم رسیدهاند و تعداد آنها حدود ۶۵۰ نفر است که جامعه یونانی (“Colonia Griega”) سن آندرس را تشکیل میدهند.
امروزه حدود هزار یونانی در لیما، پرو زندگی میکنند که بسیاری از آنها از نسل این جامعه نزدیک هستند که بسیار سختی کشیدهاند.
حفظ فرهنگ و سنتهای یونانی
بیشتر یونانیهای پرو هرگز به یونان نرفتهاند. با این حال، هر ساله نه تنها روزی را که جان اجدادشان نجات یافت، گرامی میدارند، بلکه چندین روز دیگر یونانی را نیز جشن میگیرند – ۲۵ مارس، ۲۸ اکتبر، عید پاک (پاسخا) و دیگر مناسبتها.
نامهای خانوادگی و ارتباط با یونان
نامهای خانوادگی مانند کومنینوس، گیکاس، پاپافاواس، فالکونیس و کنستانتینو از رایجترین نامهای خانوادگی در سن آندرس هستند. بسیاری از نسلهای بعدی به دلیل ازدواج با پروییها، ظاهری کاملاً یونانی ندارند.
اما ارتباط عمیق با سرزمین مادری یونان همچنان قوی است. وقتی پرچم یونان را به مادربزرگی میدهند تا قبل از برافراشتن آن بر روی میله پرچم نگه دارد، او با احساس عمیق آن را در آغوش میگیرد و فریاد میزند “Mi sangre, mi sangre” (خون من! خون من!).
“`