ربتیکو: موسیقی بلوز یونانی
ربتیکو، که گاهی به عنوان “بلوز یونانی” شناخته میشود، شاید تأثیرگذارترین ژانر موسیقی یونانی باشد. در حالی که این حرکت به طور کلی در سطح بینالمللی مهم بود، چند خواننده ربتیکو بودند که این ژانر نمادین را تعریف کردند. خوانندگان، نوازندگان و آهنگسازان ربتیکو مانند روزا اسکنزی، مارکوس وامواکاریس، واسیلیس تیتسانیس و سوتیریا بلو از بزرگترین و مهمترین چهرههای این حرکت بودند.
تاریخچه و ریشههای ربتیکو
ربتیکو (که به طور آزاد به عنوان “موسیقی شورشی” ترجمه میشود) در ابتدا در میان جمعیتهای شهری و طبقه کارگر در اوایل قرن بیستم گسترش یافت.
در حالی که جنبههایی از این ژانر در سراسر یونان در این دوره یافت میشد، ریشههای این سبک موسیقی زیرزمینی از آسیای صغیر بود و این ژانر پس از موجهای پناهندگان یونانی که در دهه ۱۹۲۰ مجبور به فرار از ترکیه شدند، به یونان منتقل شد.
این ژانر از کنوانسیونهای موسیقی یونانی، ترکی، رومی و یهودی تأثیر میگیرد و صدایی کاملاً منحصر به فرد تولید میکند.
آهنگهای ربتیکو حاوی ارجاعات ارزشمندی به آداب و رسوم، شیوهها و سنتهای یک سبک زندگی خاص هستند که شامل شورش، بیان هنری، عشق و اغلب جرم میشود.
ربتیکو از دنسهای حشیش در شهرهای بندری مانند پیرئوس متولد شد، جایی که نوازندگان و پیروان این حرکت گرد هم میآمدند و درباره شرایط زندگی روزمره خود میخواندند.
در حالی که زمانی در زیرزمینها ریشه داشتند، آهنگهای ربتیکو اکنون در تقریباً هر مناسبت اجتماعی که شامل موسیقی و رقص در یونان میشود، به یک رپرتوار استاندارد تبدیل شدهاند.
در واقع، بسیاری از کلمات عامیانه امروزی مستقیماً از ربتیکو میآیند. اگرچه این فرم موسیقی زیرزمینی بیش از صد سال پیش شروع به شکوفایی کرد، اما جوانان امروزی همچنان به این موسیقی گوش میدهند.
زندگی و کار روزا اسکنزی
روزا اسکنزی در سال ۱۸۹۷ در استانبول به یک خانواده یهودی سفاردی بسیار فقیر متولد شد. در اوایل قرن بیستم، خانواده اسکنزی به شهر تسالونیکی در شمال یونان که در آن زمان هنوز تحت کنترل عثمانی بود، نقل مکان کردند.
در آن زمان، اقتصاد تسالونیکی در حال رونق بود و شهر موجی از مهاجران از سراسر جهان عثمانی را پذیرفت. پدرش به زودی در یک کارخانه پنبه کار پیدا کرد، اما مادرش چندان خوششانس نبود.
چند سال بعد، مادر اسکنزی فرزندانش را به شهر کوموتینی برد، جایی که یک اقلیت قابل توجه ترکزبان وجود دارد. در آنجا، مادرش به عنوان خدمتکار در خانه یک خانواده ترک کار پیدا کرد.
در آن زمان بود که روزا اسکنزی جوان عشق خود به آواز و رقص را کشف کرد. به گفته خواننده، صاحبان ترکزبان یک رستوران در شهر یک بار صدای او را شنیدند و از مادرش خواستند که اجازه دهد او را به عنوان یک اجراکننده در محل خود استخدام کنند.
با وجود استعداد دخترش، مادر اسکنزی مصر بود که هیچیک از فرزندانش هنرمند نشوند و پیشنهاد آنها را رد کرد.
پس از بازگشت به تسالونیکی در نوجوانی، اسکنزی تصمیم گرفت رویای خود برای تبدیل شدن به یک اجراکننده را دنبال کند. او ابتدا به سادگی به اجراکنندگان کمک میکرد تا لباسهای خود را در یک تئاتر نزدیک حمل کنند و به زودی خود به یک رقصنده در آنجا تبدیل شد.
در حالی که هنوز نوجوان بود، اسکنزی عاشق مردی مسنتر شد که بخشی از یکی از خانوادههای برجسته کاپادوکیایی تسالونیکی بود. اگرچه خانواده او این ازدواج را تأیید نکردند، اما زوج فرار کردند و صاحب یک پسر شدند.
تنها چند سال بعد، شوهر اسکنزی درگذشت و خواننده کودک جوان را با خانواده پدرش رها کرد تا به دنبال حرفه خود در آتن برود.
پس از نقل مکان به آتن، اسکنزی به سرعت در کلوپها و بارهای شبانه در سراسر شهر موفقیت بزرگی پیدا کرد، زیرا او میتوانست به زبانهای یونانی، ترکی و ارمنی با صدای منحصر به فرد خود بخواند.
در حالی که او میتوانست انواع مختلفی از آهنگها را بخواند، اسکنزی به خاطر محبوب کردن مدرسه اسمیرنا از ربتیکو شناخته شد، که از آهنگهای محلی یونانی که در شهر آسیای صغیر خوانده میشد، تأثیر میگرفت.
به دلیل موفقیت وحشیانهاش، خواننده ربتیکو چهار برش با شرکت کلمبیا رکوردز انجام داد و به زودی به یکی از برجستهترین خوانندگان یونان تبدیل شد.
موفقیت او خارج از کشور نیز گسترش یافت و او به مصر، آلبانی و صربستان سفر کرد و آهنگهای تند خود را که اغلب حاوی ارجاعات به جرم، سکس و مواد مخدر بودند، اجرا کرد.
در طول اشغال نازیها در یونان در جنگ جهانی دوم، اسکنزی به پناه دادن و نجات بیشمار یهودیان یونانی، مانند خودش، از فرستاده شدن به اردوگاههای کار اجباری کمک کرد.
با وجود دریافت گواهی تعمید جعلی و داشتن رابطهای با یک افسر آلمانی برای کمک به پنهان کردن کار خود در مقاومت، دخالت اسکنزی کشف شد و او در سال ۱۹۴۳ دستگیر شد. عاشق آلمانیاش و پسرش، که با او دوباره متحد شده بود، توانستند او را چند ماه بعد آزاد کنند.
پس از جنگ، اسکنزی به ایالات متحده سفر کرد و موفقیت بزرگی کسب کرد. او در آنجا میماند اگر نه به خاطر یک افسر پلیس به نام کریستوس فیلیپاکوپولوس، که سی سال جوانتر از خواننده بود. با وجود اختلاف سنی، این دو عاشق شدند و تا پایان زندگی او در سال ۱۹۸۰ با هم ماندند.
همانطور که صحنه ربتیکو در دهه ۱۹۶۰ شروع به تغییر کرد، اسکنزی به فراموشی رفت تا دهه ۱۹۷۰، زمانی که نسل جدیدی از خوانندگان یونانی او را به عنوان الهامبخش ذکر کردند و او به طور مکرر در تلویزیون ظاهر شد و به عنوان یک نماد فرهنگی دوباره ظهور کرد.
زندگی و کار مارکوس وامواکاریس
نوازنده ربتیکو مارکوس وامواکاریس برخی از نمادینترین و محبوبترین آهنگهای این ژانر را منتشر کرده و حتی به عنوان “پاتریارک ربتیکو” شناخته میشد.
او در سال ۱۹۰۵ به یک خانواده کاتولیک رومی در جزیره سیروس، جایی که جمعیت قابل توجهی از کاتولیکها وجود دارد، متولد شد و زندگی ماجراجویانه و منحصر به فردی داشت.
در سن تنها دوازده سالگی، او معتقد بود که پلیس به دنبال اوست و از جزیره به پیرئوس، که در آن زمان یک شهر بندری خشن و مرکز ربتیکو بود، فرار کرد.
برای زنده ماندن به تنهایی، وامواکاریس تعدادی کار عجیب و غریب انجام داد، از جمله واکس زدن کفش، استخراج زغال سنگ و قصابی حیوانات. در حالی که به عنوان قصاب کار میکرد، با مردی که ساز نمادین یونانی، بوزوکی، را مینواخت، برخورد کرد.
شیفته صدا، وامواکاریس قسم خورد که اگر نتواند در مدت شش ماه نواختن این ساز را یاد بگیرد، دست خود را با ابزارهای حرفهاش قطع خواهد کرد.
تعهد بیرحمانه نوازنده نتیجه داد، زیرا او به یک نوازنده چیرهدست این ساز تبدیل شد و به سرعت نه تنها آهنگهای دیگران را نواخت، بلکه آهنگهای خود را نیز در دنسهای حشیش اطراف پیرئوس نوشت.
پس از شناخته شدن در صحنه ربتیکو، وامواکاریس یک گروه شامل دیگر نوازندگان ربتیکو تشکیل داد و در مکانهای معتبرتری در سراسر آتن به اجرا پرداخت.
به اصرار مدیران ضبط، مارکوس که قبلاً فقط مینوشت، آهنگ میساخت و بوزوکی مینواخت، شروع به خواندن آهنگهای خود نیز کرد.
صدای نمادین و خشن او که احساسات آهنگهایش را به خوبی به تصویر میکشید، ژانر آن زمان را تعریف کرد و الهامبخش بیشمار خواننده یونانی شد.
وامواکاریس به عنوان یک اجراکننده انفرادی موفقیت یافت، اما کل ژانر در دوران اشغال نازیها در یونان، زمانی که موسیقی ربتیکو و فرهنگ پیرامون آن ممنوع شد، با دورهای از سالهای دشوار مواجه شد.
پس از پایان اشغال، سبک منحصر به فرد وامواکاریس از مد افتاد و صدای خواننده به دلیل آسم او آسیب دید. آرتروز نیز نواختن بوزوکی را برای او بسیار دردناک کرد.
نوازنده به فراموشی رفت تا دهه ۱۹۶۰، زمانی که بزرگ ربتیکو واسیلیس تیتسانیس درخواست کرد که برخی از نمادینترین آهنگهای وامواکاریس با محبوبترین خوانندگان آن دوره دوباره ضبط شود.
وامواکاریس در سال ۱۹۷۲ در سن شصت و شش سالگی درگذشت. از زمان مرگ او، تأثیر او بر موسیقی یونانی آشکارتر شده است.
میکیس تئودوراکیس، آهنگساز نمادین یونانی، به طور معروف درباره نوازندگان یونانی گفت: “ما فقط شاخههای یک درخت هستیم. مارکوس آن درخت است.”
زندگی و کار واسیلیس تیتسانیس
واسیلیس تیتسانیس یک نوازنده بوزوکی و آهنگساز بسیار با استعداد بود که در طول عمر خود بیش از پانصد آهنگ نوشت. تیتسانیس که به عنوان یک چهره بنیادی در موسیقی مدرن یونانی دیده میشود، ربتیکو را متحول کرد و بسیاری از محبوبترین آهنگهای کشور را نوشت.
او در سال ۱۹۱۵ در تریکالا متولد شد و از سنین جوانی به موسیقی علاقهمند شد. به عنوان یک کودک، او یاد گرفت که ویولن، ماندولا و ماندولین بنوازد، سازهایی که بعدها در آهنگهای خود به کار برد.
به عنوان یک بزرگسال، تیتسانیس تریکالا را به مقصد آتن ترک کرد تا حقوق بخواند. در پایتخت یونان بود که نوازنده برای اولین بار با بوزوکی آشنا شد و یاد گرفت که این ساز نمادین را بنوازد. در حالی که در آتن بود، او همچنین اولین آهنگ خود را ضبط کرد.
او اظهار داشت که مارکوس وامواکاریس یکی از بزرگترین تأثیرات موسیقیایی او بود.
درست قبل از اشغال نازیها در یونان، تیتسانیس به تسالونیکی نقل مکان کرد، جایی که یک اوزری به نام “اوزری او تیتسانیس” افتتاح کرد که معروف شد.
در حالی که در تسالونیکی تحت نازیها بود، تیتسانیس برخی از معروفترین آهنگهای خود، مانند “یکشنبه ابری” را نوشت. با این حال، او تا پایان جنگ صبر کرد تا آنها را ضبط کند.
چند سال پس از جنگ، تیتسانیس افسانهای به آتن بازگشت تا موسیقی بیشتری ضبط کند. در آنجا، او تعدادی از خوانندگان معروف یونانی، از جمله سوتیریا بلو و ماریکا نینو را کشف کرد.
تیتسانیس تا دوره حکومت نظامی (۱۹۶۷ – ۱۹۷۴)، زمانی که یک دیکتاتوری نظامی راستگرا کنترل کشور را به دست گرفت و موسیقیهایی مانند ربتیکو را که به عنوان “خطرناک” تلقی میشد، ممنوع کرد، موفقیت بزرگی در یونان داشت.
پس از سقوط حکومت نظامی در سال ۱۹۷۴، تیتسانیس دوباره ظهور کرد و کنسرتها و نمایشهای بیشماری در سراسر یونان اجرا کرد.
نوازنده یونانی در سال ۱۹۸۴ برای درمان به لندن سفر کرد پس از تشخیص سرطان. او در آنجا در سن شصت و نه سالگی درگذشت.
در طول حرفه خود، تیتسانیس نه تنها برخی از معروفترین و محبوبترین آهنگهای موسیقی یونانی را نوشت و اجرا کرد، بلکه به ساخت حرفههای بیشماری از خوانندگان یونانی نیز کمک کرد.
زندگی و کار سوتیریا بلو
سوتیریا بلو یکی از متمایزترین صداها در موسیقی یونانی را دارد، صدایی که به راحتی میتواند شنوندگان را به گریه بیاندازد.
او در خانوادهای مرفه نزدیک چالکیدا در اویا متولد شد و با گوش دادن به سرودهای بیزانسی در کلیسا بزرگ شد، زیرا پدربزرگش یک کشیش بود. بلو جوان به موسیقی جذب شد و به عنوان یک کودک کوچک شروع به خواندن کرد و حتی گیتارهای خود را از چوب و سیمهای اضافی ساخت.
در حالی که بلو جوان آرزوهای خود برای تبدیل شدن به یک خواننده را اعلام کرد و همه از استعدادهای او آگاه بودند، مادرش حمایتی نبود.
مادر بلو، که زنی محافظهکار بود، معتقد بود که تبدیل شدن دخترش به یک نوازنده برای خانواده ننگ خواهد بود. به گفته بلو، مادرش او را کتک زد وقتی شنید که میخواهد موسیقی را دنبال کند.
با وجود این، پدر خواننده، که صاحب یک فروشگاه مواد غذایی در شهر بود، برای دخترش پس از خرید یک گیتار، درسهای خصوصی پرداخت کرد.
به عنوان یک کودک، بلو پیشرس، شورشی و مستقل بود. در سال ۱۹۳۸، زمانی که او تنها هفده سال داشت، پدرش ازدواج او را با یک راننده اتوبوس که به گفتهها بدرفتار بود، ترتیب داد.
بلو بعداً اظهار داشت که شوهرش او را کتک میزد و آزار میداد و حتی باعث سقط جنین او شد. در حالی که مورد حمله قرار گرفته بود، بلو یک بار اسید خورندهای به صورت شوهرش پرتاب کرد تا فرار کند.
او دستگیر شد و به سه سال زندان محکوم شد. او به حکم خود اعتراض کرد و به شش ماه کاهش یافت. پس از آزادی، بلو با تحقیر و قضاوت در زادگاهش مواجه شد و بستگان و خانوادهاش استدلال کردند که او خانوادهاش را شرمنده کرده است.
ناتوان از زندگی تحت شرایط سرکوبگرانه، بلو در سال ۱۹۴۰ به آتن نقل مکان کرد به دنبال زندگی بهتر. به طرز غمانگیزی، نقل مکان او به شهر با اشغال نازیها در یونان، دورهای از سختیهای شدید، از جمله گرسنگی، سرکوب و شکنجه، برای کشور همزمان شد.
در حالی که در آتن بود، بلو با مقاومت یونانیها برای مبارزه با نازیها همکاری کرد. به خاطر کارش با مبارزان مقاومت، بلو توسط نازیها دستگیر و شکنجه شد.
پس از آن دوره، او برای زنده ماندن تعدادی شغل انجام داد، از جمله به عنوان خدمتکار، فروشنده آبنبات خیابانی و باربر. اما سپس، زندگی او تغییر کرد زمانی که به عنوان پیشخدمت در یک کلوپ ربتیکو در محله اکسارچیا کار گرفت.
در حالی که یک روز در آنجا کار میکرد، به طور اتفاقی شرطی را به یک مشتری باخت و مجبور شد دو آهنگ روی صحنه بخواند. یکی از همکاران خواننده و آهنگساز ربتیکو واسیلیس تیتسانیس به طور اتفاقی در بار بود و با شنیدن صدای منحصر به فرد بلو، او را با تیتسانیس در تماس قرار داد.
تیتسانیس نیز از صدای عمیق و قدرتمند او مسحور شد و دو نفر شروع به ضبط و اجرای موسیقی با هم کردند. بلو همچنین در این دوره با مارکوس وامواکاریس اجرا کرد.
در حالی که حرفه او شروع به رشد کرد، بلو درگیر شرایط سیاسی ناآرام کشور شد، و همچنین اعتیاد به الکل و قمار که برای بیشتر زندگیاش او را آزار میداد.
به عنوان یک فعال چپگرا و ضد فاشیست صریح، بلو هدف افراطگرایان فاشیست و راستگرا قرار گرفت. در یک مورد، زمانی که بلو با یک گروه اجرا میکرد و زمانی که تیتسانیس در جمع بود، گروهی از افراطگرایان راستگرا وارد کلوپ شدند و او را بیرحمانه کتک زدند و او را کمونیست خواندند.
نه تیتسانیس، که با بلو بسیار نزدیک بود، و نه هیچیک از مردان حاضر برای متوقف کردن ضرب و شتم بیرحمانه دخالت نکردند. این تجربه، همانطور که بلو بعداً به یاد آورد، یکی از دردناکترین تجربیات او بود.
خواننده یونانی، علاوه بر وضعیت خود به عنوان یک خواننده و فعال با استعداد و تأثیرگذار، به طور علنی همجنسگرا بود، که در آن زمان بسیار نادر بود.
در یونان، همجنسگرایی بین مردان تا سال ۱۹۵۱ غیرقانونی بود و وجود همجنسگرایی زنان به سختی در کشور شناخته میشد.
گرایش جنسی او نیز به آزار و اذیت او توسط گروههای راستگرا در آن زمان کمک کرد و این، علاوه بر فعالیت سیاسی او، باعث شد که تأثیر واضح او بر موسیقی یونانی برای سالها سرکوب شود.
در حالی که او یک چهره محبوب در میان هنرمندان و نوازندگان بود، بلو، مانند بسیاری از خوانندگان ربتیکو، به عنوان ژانر در دهه ۱۹۶۰ از مد افتاد، تقریباً برای عموم ناشناخته شد.
با وجود این، صدای نمادین او و اجراهای آهنگهای تیتسانیس به ویژه تأثیر زیادی بر فرهنگ و موسیقی یونانی داشته است.
اگرچه او در اوج حرفه خود درآمد خوبی داشت، بلو سالهای پایانی زندگی خود را در فقر گذراند.
او اغلب در کلوپهای کثیف ظاهر میشد تا بخواند، که به ناامیدی طرفدارانش که استعداد و اهمیت او را برای ژانر و موسیقی یونانی به عنوان یک کل میشناختند، منجر میشد.
نقاش یونانی یانیس تساروچیس، که گفته میشد به خصوص به بلو وفادار بود، به خاطر شنیدن صدای او به گریه میافتاد.
خواننده افسانهای یونانی در سال ۱۹۹۷ در سن هفتاد و شش سالگی پس از چهار سال رنج بردن از سرطان گلو درگذشت. بلو در قبرستان اول آتن در کنار مربی و دوستش، واسیلیس تیتسانیس، به خاک سپرده شد.
پس از مرگ او، بلو سرانجام به حق خود رسید و اکنون به عنوان یک نماد در میان دوستداران موسیقی و جامعه LGBT در یونان شناخته میشود.
“`